اول از گلستان شروع شد؛ سیلی که کسانی نامش را سیل «مهربانی» گذاشتند و به قول محلیها شد جایی برای عکسگرفتن و تبلیغ «مهربانی»، اما برای مردمان گنبد، آققلا و گمیشان تجربه «ازدسترفتن» بود.
به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: «اینجا دیگه خونه من نیست. سرم رو به هر طرفش میچرخونم، جای اشیا و خودم رو قبل از امروز به یاد میآورم. هر قدمی که برمیدارم، صدای شلقوشلوق گلولای میره تا ته جونم. لجن انگار مکش داره، پایم رو دودستی چسبیده. سهبار تمیز کردیم و هربار، باز آب بالا میاد و همهجا بیشتر نم میکشه. من مار ندیدم، ولی شنیدم تو خونه همسایه اومده بود. حتماً اینجا هم میاد. با دست خالی و پای برهنه چطور میتونم اینهمه لجن رو از اینجا بیرون ببرم؟ حالا بیرون هم بردم، کجا بریزم جز توی کوچه؟ از توی همین کوچه، خودم باید بروم و بیام. این خونه باید تمیز بشه، همهجا بوی گند میاد.»